معنی فارسی semicombined
B1نیمه ترکیبی، وضعیتی که در آن اجزای مختلف به صورت جزئی با هم ترکیب شدهاند.
Partially mixed or integrated, involving elements from different sources.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
وسایل نقلیه دارای موتور نیمه ترکیبی بود که مصرف سوخت را بهبود بخشید.
مثال:
The vehicle had a semicombined engine that improved fuel efficiency.
معنی(example):
روش او نیمه ترکیبی بود که از روشهای سنتی و مدرن استفاده میکرد.
مثال:
Her approach was semicombined, using both traditional and modern methods.
معنی فارسی کلمه semicombined
:
نیمه ترکیبی، وضعیتی که در آن اجزای مختلف به صورت جزئی با هم ترکیب شدهاند.