معنی فارسی semiconformity
B1نیمههمسویی، توافق جزئی با یک یا چند استاندارد و شرایط عمومی، که در آن برخی از الزامات رعایت شده ولی برخی دیگر نادیده گرفته میشوند.
A state of partial conformity with certain standards or conditions.
- OTHER
example
معنی(example):
مفهوم نیمههمسویی به توافق جزئی با استانداردها اشاره دارد.
مثال:
The concept of semiconformity refers to a partial agreement with standards.
معنی(example):
در زمینشناسی، نیمههمسویی میتواند نشاندهنده یک شکاف در ثبت سنگ باشد.
مثال:
In geology, semiconformity can indicate a gap in the rock record.
معنی فارسی کلمه semiconformity
:
نیمههمسویی، توافق جزئی با یک یا چند استاندارد و شرایط عمومی، که در آن برخی از الزامات رعایت شده ولی برخی دیگر نادیده گرفته میشوند.