معنی فارسی semidecadently
B2به صورتی که نشانههایی از انحطاط و زوال به وضوح مشاهده میشود.
In a manner that indicates partial decay or decline.
- ADVERB
example
معنی(example):
او زندگی خود را نیمهفاسدانه گذراند، نه به طور کامل تغییر را پذیرفت و نه آن را مقاومت کرد.
مثال:
He lived his life semidecadently, neither fully embracing change nor resisting it.
معنی(example):
این ساختمان در طول سالها به طور نیمهفاسد نگهداری شده بود.
مثال:
The building was semidecadently maintained over the years.
معنی فارسی کلمه semidecadently
:
به صورتی که نشانههایی از انحطاط و زوال به وضوح مشاهده میشود.