معنی فارسی semideafness

B1

حالتی که فرد به طور جزئی توانایی شنیدن خود را از دست داده است.

The condition of being partially unable to hear.

example
معنی(example):

نیمه‌شنوایی او در جمع‌های پرصدا قابل توجه شد.

مثال:

His semideafness became noticeable during loud gatherings.

معنی(example):

نیمه‌شنوایی می‌تواند از شخصی به شخص دیگر در شدت متفاوت باشد.

مثال:

Semideafness can vary in severity from person to person.

معنی فارسی کلمه semideafness

: معنی semideafness به فارسی

حالتی که فرد به طور جزئی توانایی شنیدن خود را از دست داده است.