معنی فارسی semidirectness
B1وضعیتی که در آن چیزی به طور غیرمستقیم بیان میشود، اما همچنان به وضوح قابل درک است.
A state in which something is expressed indirectly, yet remains clearly understood.
- OTHER
example
معنی(example):
نیمهمستقیم بودن او به روشن کردن انتظارات واضح پروژه کمک کرد.
مثال:
Her semidirectness helped clarify the straightforward expectations for the project.
معنی(example):
نیمهمستقیم بودن در ارتباطات او توسط همکارانش مورد قدردانی قرار گرفت.
مثال:
The semidirectness in his communication was appreciated by his colleagues.
معنی فارسی کلمه semidirectness
:
وضعیتی که در آن چیزی به طور غیرمستقیم بیان میشود، اما همچنان به وضوح قابل درک است.