معنی فارسی semiliberally
B1به طوری که آزادیهای محدود و در عین حال کنترلهایی وجود دارد.
In a manner that is only partially liberal, allowing for limited freedoms and exceptions.
- ADVERB
example
معنی(example):
قوانین به طور نیمهلیبرال اعمال شدند و برخی استثنائات مجاز بودند.
مثال:
The rules were applied semiliberally, allowing for some exceptions.
معنی(example):
او تصمیم گرفت که سیاست را بر اساس بافت، به طور نیمهلیبرال تفسیر کند.
مثال:
She chose to interpret the policy semiliberally based on context.
معنی فارسی کلمه semiliberally
:
به طوری که آزادیهای محدود و در عین حال کنترلهایی وجود دارد.