معنی فارسی semimagically
B1به طور نیمهجادویی، نشاندهنده وجود ویژگیهای جادوئی در عمل یا اثر.
In a manner that is partially magical; showing some magical qualities in action or effect.
- ADVERB
example
معنی(example):
گلها زیر نور ماه بهطور نیمهجادویی شکوفا شدند.
مثال:
The flowers bloomed semimagically under the moonlight.
معنی(example):
او بهطور نیمهجادویی از میان جمعیت گذشت، بدون اینکه دیده شود.
مثال:
He moved semimagically through the crowd, unnoticed.
معنی فارسی کلمه semimagically
:
به طور نیمهجادویی، نشاندهنده وجود ویژگیهای جادوئی در عمل یا اثر.