معنی فارسی semimalignant
B1نیمهبدخیم، به معنای وضعیتی غیرقابل پیشبینی که میتواند آسیبزا باشد اما بهطور کامل خطرناک نیست.
Partially malignant, indicating potential danger but not fully harmful.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پزشک تومور را نیمهبدخیم توصیف کرد که نیاز به نظارت دقیق داشت.
مثال:
The doctor described the tumor as semimalignant, requiring careful monitoring.
معنی(example):
عملکرد او نیمهبدخیم بود و نگرانیهایی ایجاد میکرد اما دشمنی آشکار نبود.
مثال:
His actions were semimalignant, causing concern but not outright hostility.
معنی فارسی کلمه semimalignant
:
نیمهبدخیم، به معنای وضعیتی غیرقابل پیشبینی که میتواند آسیبزا باشد اما بهطور کامل خطرناک نیست.