معنی فارسی semimonarchical
B2مربوط به نظامی که سلطنت در آن وجود دارد اما قدرت آن محدود شده است.
Relating to a governance system where monarchy is present but shares authority with other entities.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بحث بر سر تبعات یک سیستم حکومتی نیمه‌سلطنتی متمرکز بود.
مثال:
The debate focused on the implications of a semimonarchical system of governance.
معنی(example):
کارشناسان در حال تحلیل دینامیک‌های کشورهای نیمه‌سلطنتی هستند.
مثال:
Experts are analyzing the dynamics of semimonarchical states.
معنی فارسی کلمه semimonarchical
:
مربوط به نظامی که سلطنت در آن وجود دارد اما قدرت آن محدود شده است.
