معنی فارسی semipasty
B1وضعیتی که مادهای چسبناک و نرم باشد، اما نه به اندازهای که از کنترل خارج شود.
Having a pasty consistency that is workable but not overly soft.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
خمیر نیمه چسبنده بود و کار کردن با آن آسان بود.
مثال:
The batter was semipasty and easy to work with.
معنی(example):
او مخلوط را به عنوان نیمه چسبنده و ایدهآل برای مجسمهسازی توصیف کرد.
مثال:
He described the mixture as semipasty and ideal for sculpting.
معنی فارسی کلمه semipasty
:
وضعیتی که مادهای چسبناک و نرم باشد، اما نه به اندازهای که از کنترل خارج شود.