معنی فارسی semipertinent
B1به معنای اینکه چیزی تا حدی به موضوع مربوط میشود اما به طور کامل مرتبط نیست.
Partially relevant or applicable to the subject matter; not entirely on point.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اظهارات او در مورد موضوع مورد بحث نیمهمرتبط بود.
مثال:
Her comments were semipertinent to the topic being discussed.
معنی(example):
اطلاعات ارائه شده نیمهمرتبط بود و بینشهایی ارائه میداد اما به طور کامل مسئله را بررسی نمیکرد.
مثال:
The information provided was semipertinent, providing some insight but not fully addressing the issue.
معنی فارسی کلمه semipertinent
:
به معنای اینکه چیزی تا حدی به موضوع مربوط میشود اما به طور کامل مرتبط نیست.