معنی فارسی semipsychotic
B2نیمهروانپریشان به وضعیتی اشاره دارد که شامل جنبههای توهم یا اختلالات روانی است، اما بهطور کامل مشخص نشده است.
Partially exhibiting psychotic features without full manifestation of a psychosis.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شخصیت ویژگیهای نیمهروانپریشانه نشان داد و بین واقعیت و توهم نوسان کرد.
مثال:
The character displayed semipsychotic traits, wavering between reality and illusion.
معنی(example):
عملکردهای او در دوران استرسزا به عنوان نیمهروانپریشانه تلقی شد.
مثال:
His actions were deemed semipsychotic during the stressful period.
معنی فارسی کلمه semipsychotic
:
نیمهروانپریشان به وضعیتی اشاره دارد که شامل جنبههای توهم یا اختلالات روانی است، اما بهطور کامل مشخص نشده است.