معنی فارسی semirawly
B1به شیوهای نیمهخام، به شیوهای اشاره دارد که در آن غذا به طور کامل پخته نشده است.
In a partially cooked manner; food that is not fully cooked, enhancing its taste or texture.
- ADVERB
example
معنی(example):
او ماهی را به صورت نیمهخام خورد و از بافت آن لذت برد.
مثال:
He ate the fish semirawly, enjoying its texture.
معنی(example):
این غذا به طور نیمهخام آماده شد تا طعم آن افزایش یابد.
مثال:
The dish was semirawly prepared to enhance its flavor.
معنی فارسی کلمه semirawly
:
به شیوهای نیمهخام، به شیوهای اشاره دارد که در آن غذا به طور کامل پخته نشده است.