معنی فارسی semisomnous
B1دارای ویژگی خواب آلودگی جزئی.
Having a quality that is slightly drowsy or sleepy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کیفیت نیمه خواب آلود صدای او همه را آرام کرد.
مثال:
The semisomnous quality of his voice made everyone relax.
معنی(example):
او با لحنی نیمه خواب آلود صحبت کرد که استراحت را تشویق میکرد.
مثال:
She spoke in a semisomnous tone that encouraged rest.
معنی فارسی کلمه semisomnous
:
دارای ویژگی خواب آلودگی جزئی.