معنی فارسی senselessly

B1

به طور بی‌معنا یا بدون دلیل.

In a way that lacks sense or meaning.

example
معنی(example):

او در طول بحث به صورت نامعقول عمل کرد.

مثال:

He acted senselessly during the argument.

معنی(example):

آنها بی‌دلیل بر سر این پروژه وقت خود را هدر دادند.

مثال:

They senselessly wasted time on the project.

معنی فارسی کلمه senselessly

: معنی senselessly به فارسی

به طور بی‌معنا یا بدون دلیل.