معنی فارسی sensificatory

B1

مربوط به ایجاد احساسات و تجربیات حسی.

Pertaining to the enhancement of sensory experiences.

example
معنی(example):

وسایل سنسیفیکاتوری به ایجاد تجربه‌ای غوطه‌ورتر کمک کردند.

مثال:

The sensificatory devices helped in creating a more immersive experience.

معنی(example):

ما به تحقیق در مورد روش‌های سنسیفیکاتوری برای بهبود یادگیری پرداختیم.

مثال:

We researched sensificatory methods to improve learning.

معنی فارسی کلمه sensificatory

: معنی sensificatory به فارسی

مربوط به ایجاد احساسات و تجربیات حسی.