معنی فارسی serendipitously

B2

به‌صورت غیرمنتظره و خوش‌شانس، در جایی که غیرمنتظره باشد به وجود آمدن.

Occurring or discovered by chance in a happy or beneficial way.

example
معنی(example):

او به طور ناگهانی یک اسکناس ۲۰ دلاری روی زمین پیدا کرد.

مثال:

She serendipitously found a $20 bill on the ground.

معنی(example):

این ایده به طور ناگهانی به او رسید در حالی که داشت خیالبافی می‌کرد.

مثال:

The idea came to him serendipitously while he was daydreaming.

معنی فارسی کلمه serendipitously

: معنی serendipitously به فارسی

به‌صورت غیرمنتظره و خوش‌شانس، در جایی که غیرمنتظره باشد به وجود آمدن.