معنی فارسی serened
B2به حالتی آرام و بیسر و صدا بودن.
To be calm and peaceful, free from disturbance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
باغ بعد از باران به طرز آرامی ساکت بود.
مثال:
The garden was serenely quiet after the rain.
معنی(example):
او به آرامی به غروب آفتاب نگاه کرد و از لحظه لذت برد.
مثال:
She looked serenely at the sunset, enjoying the moment.
معنی فارسی کلمه serened
:
به حالتی آرام و بیسر و صدا بودن.