معنی فارسی serpentinely
B1به طور مارپیچ یا پیچ خورده.
In a winding or twisting manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
رودخانه به صورت مارپیچ در دره جریان داشت.
مثال:
The river flowed serpentinely through the valley.
معنی(example):
او به صورت مارپیچ حرکت کرد، مثل یک رقصنده.
مثال:
She moved serpentinely, like a dancer.
معنی فارسی کلمه serpentinely
:
به طور مارپیچ یا پیچ خورده.