معنی فارسی set the bar
B2تنظیم استاندارد، ایجاد معیارهایی خاص که دیگران باید بر اساس آنها عمل کنند.
To establish a standard or level of quality that others should aim to achieve.
- verb
verb
معنی(verb):
To set specific standards or expectations.
مثال:
She set the bar at an hour of exercise a day.
example
معنی(example):
عملکرد او استانداردی برای همه نامزدهای آینده تعیین کرد.
مثال:
Her performance set the bar for all future candidates.
معنی(example):
آنها در جستجوی برتری، استاندارد را بالا تعیین کردند.
مثال:
They set the bar high in their quest for excellence.
معنی فارسی کلمه set the bar
:
تنظیم استاندارد، ایجاد معیارهایی خاص که دیگران باید بر اساس آنها عمل کنند.