معنی فارسی set-
B1تنظیم کردن، قرار دادن، یا آغاز کاری.
To place, arrange, or establish something.
- VERB
example
معنی(example):
قبل از شام حتماً میز را بچینید.
مثال:
Make sure to set the table before dinner.
معنی(example):
شما باید اهداف خود را برای امسال تعیین کنید.
مثال:
You need to set your goals for this year.
معنی فارسی کلمه set-
:
تنظیم کردن، قرار دادن، یا آغاز کاری.