معنی فارسی servo-
B1نوعی موتور یا سیستم کنترلی که حرکات دقیق را فراهم میکند.
Referring to a system or motor for precise motion control.
- OTHER
example
معنی(example):
این ربات از یک سروو موتور برای حرکات دقیق استفاده میکند.
مثال:
The robot features a servo-motor for precise movements.
معنی(example):
آنها یک سیستم سروو در وسیله نقلیه نصب کردند.
مثال:
They installed a servo-system in the vehicle.
معنی فارسی کلمه servo-
:
نوعی موتور یا سیستم کنترلی که حرکات دقیق را فراهم میکند.