معنی فارسی shabbify

B1

فرسوده‌سازی یا ایجاد ظاهری راحت و دنج در محیط‌ها یا لباس‌ها.

To make something appear shabby or to create a cozy, worn look.

example
معنی(example):

آنها می‌خواستند خانه‌شان را برای ظاهری دلنشین فرسوده کنند.

مثال:

They wanted to shabbify their home for a cozy look.

معنی(example):

او عاشق فرسوده کردن لباس‌هایش با وصله‌هاست.

مثال:

She loves to shabbify her clothes with patches.

معنی فارسی کلمه shabbify

: معنی shabbify به فارسی

فرسوده‌سازی یا ایجاد ظاهری راحت و دنج در محیط‌ها یا لباس‌ها.