معنی فارسی shacklewise

B1

به شکلی که به زنجیرها و محدودیت‌ها مربوط می‌شود.

In a manner relating to shackles or constraints.

example
معنی(example):

گزارش به طور زنجیرگونه به مسئله پرداخته و بر محدودیت‌ها تأکید کرده بود.

مثال:

The report discussed the issue shacklewise, focusing on the constraints.

معنی(example):

هنگام برنامه‌ریزی، باید به صورت زنجیرگونه فکر کنیم تا از محدودیت‌ها جلوگیری کنیم.

مثال:

When planning, we need to think shacklewise to avoid limitations.

معنی فارسی کلمه shacklewise

: معنی shacklewise به فارسی

به شکلی که به زنجیرها و محدودیت‌ها مربوط می‌شود.