معنی فارسی shallowing
B1عملیاتی که به موجب آن یک آب به طور تدریجی کم عمق میشود.
The process of becoming less deep.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To make or become less deep.
noun
معنی(noun):
The act of becoming shallower.
example
معنی(example):
دریاچه به دلیل خشکسالی کم عمق میشود.
مثال:
The lake is shallowing due to drought.
معنی(example):
کم عمق شدن رودخانه میتواند بر جمعیت ماهیها تأثیر بگذارد.
مثال:
Shallowing of the river can affect fish populations.
معنی فارسی کلمه shallowing
:
عملیاتی که به موجب آن یک آب به طور تدریجی کم عمق میشود.