معنی فارسی shallowy
B1کم عمق به معنی نداشتن عمق یا سطحی بودن در یک موضوع.
Having little depth; superficial.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این دریاچه نسبتاً کم عمق است و باعث میشود که برای بچهها ایمن باشد تا بازی کنند.
مثال:
The lake is quite shallowy, making it safe for children to play.
معنی(example):
او درک کم عمقی از موضوع داشت و در تحلیل خود عمق نداشت.
مثال:
She had a shallowy understanding of the topic, lacking depth in her analysis.
معنی فارسی کلمه shallowy
:
کم عمق به معنی نداشتن عمق یا سطحی بودن در یک موضوع.