معنی فارسی shammocky
B1نرم و راحت، شبیه آرامش بخشیدن و احساس راحتی.
Soft and comforting, conveying a sense of coziness.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پارچه شمعوکی به پوست من نرم بود.
مثال:
The shammocky fabric felt soft against my skin.
معنی(example):
من عاشق این هستم که این پتو در شبهای زمستانی چقدر نرم است.
مثال:
I love how shammocky this blanket feels during winter nights.
معنی فارسی کلمه shammocky
:
نرم و راحت، شبیه آرامش بخشیدن و احساس راحتی.