معنی فارسی sharpling
B1تکنیکی در صنعت دستساز که به ظرافت و دقت نیاز دارد.
A technique involving precision in crafting.
- OTHER
example
معنی(example):
تکنیک شارپلینک در ساختوساز به کار میرود.
مثال:
The sharpling technique is used in crafting.
معنی(example):
آنها در کارگاه تکنیک شارپلینک را نشان دادند.
مثال:
They demonstrated sharpling at the workshop.
معنی فارسی کلمه sharpling
:
تکنیکی در صنعت دستساز که به ظرافت و دقت نیاز دارد.