معنی فارسی sharpshin
B1نوعی ماهی شناخته شده برای زیباییهایش و رنگهای زندهاش.
A type of fish known for its vivid colors.
- NOUN
example
معنی(example):
ماهی شارپشین به خاطر رنگهای زندهاش شناخته شده است.
مثال:
The sharpshin is known for its vibrant colors.
معنی(example):
دیدن یک شارپشین در دنیای وحش اتفاقی نسبتاً نادر است.
مثال:
Seeing a sharpshin in the wild is quite a rare occurrence.
معنی فارسی کلمه sharpshin
:
نوعی ماهی شناخته شده برای زیباییهایش و رنگهای زندهاش.