معنی فارسی sharpshoot

B1

عمل نشانه‌گیری دقیق و با دقت به هدف.

The act of aiming precisely at a target.

example
معنی(example):

او باید با دقت بالا هدف را نشانه‌گیری می‌کرد.

مثال:

He had to sharpshoot to hit the target accurately.

معنی(example):

نشانه‌گیری دقیق نیاز به دست ثابت و بینایی تیز دارد.

مثال:

Sharpshooting requires a steady hand and keen eyesight.

معنی فارسی کلمه sharpshoot

: معنی sharpshoot به فارسی

عمل نشانه‌گیری دقیق و با دقت به هدف.