معنی فارسی shatterpated

B1

احساس گیجی و نگرانی ناشی از شکست یا فشار.

Feeling confused or mentally disturbed, especially from distress.

example
معنی(example):

او بعد از امتحان سخت احساس شکست کرد.

مثال:

She felt shatterpated after the difficult exam.

معنی(example):

دانش‌آموز به نظر می‌رسید که گیج و نگران است.

مثال:

The student seemed shatterpated and confused.

معنی فارسی کلمه shatterpated

: معنی shatterpated به فارسی

احساس گیجی و نگرانی ناشی از شکست یا فشار.