معنی فارسی shawled

B1

پوشیده شدن با چیزی مانند پتو برای احساس گرما.

To be wrapped in something like a blanket for warmth.

example
معنی(example):

او در یک پتو گرم پوشیده شده بود.

مثال:

She was shawled in a warm blanket.

معنی(example):

او نوزاد را پوشاند تا گرم بماند.

مثال:

He shawled the baby to keep her warm.

معنی فارسی کلمه shawled

: معنی shawled به فارسی

پوشیده شدن با چیزی مانند پتو برای احساس گرما.