معنی فارسی shawlless

B1

عدم استفاده از شال، به ویژه در موقعیت‌هایی که ممکن است معمول باشد.

Without a shawl; not wearing a shawl as part of clothing.

example
معنی(example):

در یک روز گرم، او تصمیم گرفت بدون شال برود.

مثال:

On a hot day, she decided to go shawlless.

معنی(example):

او در مهمانی شیک و بدون شال به نظر می‌رسید.

مثال:

He looked stylish and shawlless at the party.

معنی فارسی کلمه shawlless

: معنی shawlless به فارسی

عدم استفاده از شال، به ویژه در موقعیت‌هایی که ممکن است معمول باشد.