معنی فارسی shepperding

B1

رهبری یا هدایت گله‌ای از حیوانات، به ویژه گوسفندها.

The act of guiding or directing a herd, particularly sheep.

example
معنی(example):

او بعدازظهر را به رهبری گله گذراند.

مثال:

He spent the afternoon shepperding the flock.

معنی(example):

او در رهبری گوسفندها در میدان‌ها مهارت دارد.

مثال:

She is skilled at shepperding sheep across the fields.

معنی فارسی کلمه shepperding

: معنی shepperding به فارسی

رهبری یا هدایت گله‌ای از حیوانات، به ویژه گوسفندها.