معنی فارسی sheriffship
B1شریفداری، مقام یا سمت یک مقام شریف و مسئولیتهای مربوط به آن.
The office or term of office of a sheriff.
- NOUN
example
معنی(example):
شریفداری او با عدالت و وفاداری به مردم مشخص میشد.
مثال:
Her sheriffship was characterized by fairness and dedication to the people.
معنی(example):
او شریفداری را با قولی برای پایبندی به قانون پذیرفت.
مثال:
He accepted the sheriffship with a promise to uphold the law.
معنی فارسی کلمه sheriffship
:
شریفداری، مقام یا سمت یک مقام شریف و مسئولیتهای مربوط به آن.