معنی فارسی shikarred
B1شکار شدن، زمانی که شخصی توسط دیگران تحت نظر یا در حالت ضبط قرار میگیرد.
To be hunted or recorded by someone, often in a photographic context.
- VERB
example
معنی(example):
او توسط عکاس حیات وحش شکار شده بود.
مثال:
He was shikarred by the wildlife photographer.
معنی(example):
تیم در حین یک سافاری شبانه شکار شد.
مثال:
The team was shikarred while on a night safari.
معنی فارسی کلمه shikarred
:
شکار شدن، زمانی که شخصی توسط دیگران تحت نظر یا در حالت ضبط قرار میگیرد.