معنی فارسی shikarring

B1

شکار کردن، عمل دنبال کردن و شکار حیوانات.

The act of hunting or pursuing wildlife.

example
معنی(example):

آنها ساعت‌ها در حیات وحش مشغول شکار بودند.

مثال:

They were shikarring in the wilderness for hours.

معنی(example):

بعد از شکار کردن تمام روز، آنها بدون شکار برگشتند.

مثال:

After shikarring all day, they returned empty-handed.

معنی فارسی کلمه shikarring

: معنی shikarring به فارسی

شکار کردن، عمل دنبال کردن و شکار حیوانات.