معنی فارسی shinnery

B1

منطقه‌ای پوشیده از بوته‌ها و علف‌های کوتاه، معمولاً در مناطق خشک.

An area covered with low shrubs and grasses, typically found in arid regions.

example
معنی(example):

شینری پر از درختچه‌ها و علف‌های کوچک بود.

مثال:

The shinnery was full of small shrubs and grasses.

معنی(example):

ما از طریق شینری عبور کردیم تا جایی برای کمپ پیدا کنیم.

مثال:

We walked through the shinnery to find a place to camp.

معنی فارسی کلمه shinnery

: معنی shinnery به فارسی

منطقه‌ای پوشیده از بوته‌ها و علف‌های کوتاه، معمولاً در مناطق خشک.