معنی فارسی shivy

B1

احساس لرز، به ویژه به خاطر ترس یا اضطراب.

An experience of shivering, often associated with fear or eeriness.

example
معنی(example):

وقتی آن صدا را شنیدم، احساس لرز کردم.

مثال:

I felt a shivy sensation when I heard that noise.

معنی(example):

احساس لرز حتی بعد از آن لحظه ادامه داشت.

مثال:

The shivy feeling continued even after the moment passed.

معنی فارسی کلمه shivy

: معنی shivy به فارسی

احساس لرز، به ویژه به خاطر ترس یا اضطراب.