معنی فارسی shoreless
B1بدون ساحل، به فضایی اطلاق میشود که هیچ قسمتی از زمین در مجاورت آب وجود ندارد.
Without a shore; having no land along the edge of the body of water.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گستره بیساحل اقیانوس هم ترسناک و هم زیباست.
مثال:
The shoreless expanse of the ocean is both frightening and beautiful.
معنی(example):
در یک محیط بدون ساحل، انسان میتواند احساس کاملاً جدایی از خشکی کند.
مثال:
In a shoreless environment, one can feel completely isolated from land.
معنی فارسی کلمه shoreless
:
بدون ساحل، به فضایی اطلاق میشود که هیچ قسمتی از زمین در مجاورت آب وجود ندارد.