معنی فارسی shrewdly

B2

به طرز زیرکانه، به روشی که نشان‌دهنده درک و قضاوت هوشمندانه باشد.

In a manner that shows sharp powers of judgment; astutely.

adverb
معنی(adverb):

In a shrewd manner.

example
معنی(example):

او به طرز زیرکانه‌ای در پیچیدگی‌های بازار حرکت کرد.

مثال:

She shrewdly navigated the complexities of the market.

معنی(example):

او به طرز زیرکانه‌ای پول خود را در سرمایه‌گذاری‌های سودآور قرار داد.

مثال:

He shrewdly invested his money in profitable ventures.

معنی فارسی کلمه shrewdly

: معنی shrewdly به فارسی

به طرز زیرکانه، به روشی که نشان‌دهنده درک و قضاوت هوشمندانه باشد.