معنی فارسی shrinkhead

C2

سر کوچک شده، در فرهنگ‌های خاص برای توصیف سرهای کوچک شده از انسان‌ها، که به‌عنوان یک عمل فرهنگی یا مذهبی استفاده می‌شود.

A human head that has been made smaller by the process of shrinking, typically associated with certain cultural practices.

example
معنی(example):

این فیلم شامل قبیله‌ای مرموز بود که به خاطر عمل سر کوچک کردنشان معروف است.

مثال:

The movie featured a mysterious tribe known for their shrinkhead practice.

معنی(example):

در برخی فرهنگ‌ها، سرهای کوچک شده به عنوان جایزه در نظر گرفته می‌شوند.

مثال:

In some cultures, shrinkheads are considered trophies.

معنی فارسی کلمه shrinkhead

: معنی shrinkhead به فارسی

سر کوچک شده، در فرهنگ‌های خاص برای توصیف سرهای کوچک شده از انسان‌ها، که به‌عنوان یک عمل فرهنگی یا مذهبی استفاده می‌شود.