معنی فارسی shuffle off
B1دور شدن یا ترک کردن یک مکان به آرامی و بیسر و صدا.
To leave quietly or sneak away.
- verb
verb
معنی(verb):
To thrust aside; to put off.
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت سریعاً دور شود قبل از اینکه کسی متوجه شود.
مثال:
He decided to shuffle off quickly before anyone noticed.
معنی(example):
وقت آن است که به رختخواب برویم.
مثال:
It's time to shuffle off to bed.
معنی فارسی کلمه shuffle off
:
دور شدن یا ترک کردن یک مکان به آرامی و بیسر و صدا.