معنی فارسی shufflingly

B1

به معنای حرکتی آرام و نامطمئن است، به‌ویژه زمانی که شخص یا حیوانی تحت تأثیر خستگی یا بی‌حالی است.

In a manner characterized by shuffling, often indicating weariness or hesitance in movement.

example
معنی(example):

او به آرامی و با پاهای جابه‌جا از اتاق عبور کرد و به دنبال کلیدهایش بود.

مثال:

He walked shufflingly across the room, looking for his keys.

معنی(example):

سگ به آرامی از خواب بیدار شد و حرکت کرد.

مثال:

The dog moved shufflingly as it got up from its nap.

معنی فارسی کلمه shufflingly

: معنی shufflingly به فارسی

به معنای حرکتی آرام و نامطمئن است، به‌ویژه زمانی که شخص یا حیوانی تحت تأثیر خستگی یا بی‌حالی است.