معنی فارسی sibilatingly

B1

به شیوه‌ای که صدای زنگ زدگی یا پچ‌پچ را به یاد می‌آورد.

In a whispering or hissing tone, often used to create an eerie effect.

example
معنی(example):

باد به طور زنگ‌زده‌ای در میان درختان پچ‌پچ می‌کرد.

مثال:

The wind was sibilatingly whispering through the trees.

معنی(example):

او به طور زنگ‌زده‌ای خندید که به جو هولناک افزوده شد.

مثال:

He laughed sibilatingly, which added to the eerie atmosphere.

معنی فارسی کلمه sibilatingly

: معنی sibilatingly به فارسی

به شیوه‌ای که صدای زنگ زدگی یا پچ‌پچ را به یاد می‌آورد.