معنی فارسی sibilation
B2صدای زنگ زدن یا شبیه به زنگ بودن، اغلب به صداهای خاص بخشی از طبیعت اشاره دارد.
The act or sound of hissing, often associated with certain animals.
- NOUN
example
معنی(example):
زنگزدن مار، شکار را هشدار داد.
مثال:
The sibilation of the serpent warned the prey.
معنی(example):
زنگزدن در سکوت شب شنیده میشد.
مثال:
The sibilation could be heard in the quiet of the night.
معنی فارسی کلمه sibilation
:
صدای زنگ زدن یا شبیه به زنگ بودن، اغلب به صداهای خاص بخشی از طبیعت اشاره دارد.