معنی فارسی sickly-looking
B1به حالتی اشاره دارد که نشاندهنده بیماری یا عدم سلامتی است.
Having an appearance that suggests illness or poor health.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کودک بیمارگونه از رفتن به مدرسه مانده است.
مثال:
The sickly-looking child stayed home from school.
معنی(example):
گربه بیمارگونه او نیاز به مراجعه به دامپزشک داشت.
مثال:
Her sickly-looking cat needed to visit the vet.
معنی فارسی کلمه sickly-looking
:
به حالتی اشاره دارد که نشاندهنده بیماری یا عدم سلامتی است.