معنی فارسی side-on

B1

به صورت کناری یا با یک لبه به سمت یک چیز قرار گرفت.

Positioned with one side facing something.

example
معنی(example):

ماشین به صورت کناری در کنار جاده پارک شده بود.

مثال:

The car was parked side-on to the road.

معنی(example):

برای پایداری بهتر، مجسمه باید به صورت کناری نمایش داده شود.

مثال:

For better stability, the sculpture should be displayed side-on.

معنی فارسی کلمه side-on

: معنی side-on به فارسی

به صورت کناری یا با یک لبه به سمت یک چیز قرار گرفت.