معنی فارسی sightlessly

B1

به صورت بدون دید، بدون اینکه چیزی را ببیند.

In a manner that lacks sight or visibility.

example
معنی(example):

گربه بدون دیدن در اتاق تاریک حرکت کرد.

مثال:

The cat moved sightlessly through the dark room.

معنی(example):

او به صورت بی‌نقشه بر روی صفحه‌کلید تایپ کرد در حالیکه به روزش فکر می‌کرد.

مثال:

He typed sightlessly on the keyboard while thinking about his day.

معنی فارسی کلمه sightlessly

: معنی sightlessly به فارسی

به صورت بدون دید، بدون اینکه چیزی را ببیند.