معنی فارسی silenic

B1

مرتبط با یا شبیه به سیلنی، به ویژه از نظر حالت آرامش یا باطنی.

Relating to or resembling sileni, especially in terms of calm or tranquil attributes.

example
معنی(example):

کیفیت‌های سیلنی موسیقی جوی آرامش‌بخش ایجاد کرد.

مثال:

The silenic qualities of the music created a calming atmosphere.

معنی(example):

شخصیت سیلنی او باعث شد همه احساس راحتی کنند.

مثال:

His silenic demeanor made everyone feel at ease.

معنی فارسی کلمه silenic

: معنی silenic به فارسی

مرتبط با یا شبیه به سیلنی، به ویژه از نظر حالت آرامش یا باطنی.